بهرام آبار
علی خامنه ای درصدرحکومت استبدادی اسلامی حاکم بر ایران در بیست سال گذشته بدون توجه به مشکلات اقتصادی، اجتماعی، رفاهی و معیشتی مردم، در کنار بذل وبخشش درآمد های ملی از نفت و گاز به تروریست های منطقه، حماس، حزب الله، رژیم اسد، دیکتاتور های آفریقایی و آمریکای جنوبی هزینه ای هنکفتی را برای بدست آوردن بمب اتمی اختصاص داده است.علی خامنه ای فردیکه ازآخوندی، بدون شایستگی به رهبری رسیده وتعین کننده سیاست وخط ومشی تباهی ایران است، با تفکری معیوب و بیمارگونه درتوهم فرمانروائی بر کشورهای اسلامی خاورمیانه میباشد. عدم تعادل روحی دررفتار این ملای دیکتاتو کاملا بارزاست. برای اومردم ایران، گرسنگی، فقر ومشکلات آنها اهمیتی ندارد. حفظ مقام وموقعیت اومطرح است. هفتادو پنج میلیون مردم ایران، اسیر، فقیرو حقیر درلابلای ولایت فقیه یا قرون وسطی شیعه اسلامی در قرن بیست ویکم دست وپا میزنند وتبهکاران اقتصادی به چپاول دسترنج آنها ادامه میدهند. درحکومت ولایت فقیه افرادی بظاهر مومن و متعهد، درعمل بی لیاقت، دزد وتبهکار برای حکومت برمردم ایران برگزیده شده، به مقامهای وزارت، وکالت وسرداری نظام رسیده اند. افراد کاردان، با تجربه، دانشمند ولایق منزوی شده یا بدستور مقامات جنایتکاردر زندانند.
تهدید حاکمان بیخرد به نابودی اسراییل وگنده گویی های سرداران ودخالت درسیاست کشورهای همسایه به ستیزش با سازمان ملل وقدرت های بزرگ جهانی انجامید. فرمانده کل سپاه ادعا ‌میکرد که ایران به یک ابرقدرت تبدیل شده و در هماوردی با آمریکا، در موقعیت ضعف قرارندارد بلکه کاملا در موضع برتر و اقتدار قرار گرفته. لجاجت برای دستیابی به سلاح هسته ای، منجر به تحریم هائی گسترده کشورهای غربی براین رژیم تروریست پرورشد. دراین میان بعضی کشورها مانند چین، هند وروسیه باسوء استفاده ازوضع نابسامان موجود، ضعف رژیم اسلامی وانزوا بین المللی او به باج گیری های مالی وسیاسی پرداختند. فشار تحریم ها، رشد اقتصادی و صنعتی ایران را منفی کرد و سد راه سرمایه گذاری های خارجی شد، ارزش ریال را به حد اقل رسانید ونرخ تورم را چندین برابر کرد. اثرات منفی بطور گسترده در زمینه‌های اقتصادی، علم ودانش، سیاسی واجتماعی بوجود آمد و بیشترین ضرر اقتصادی به صنعت نفت وگازایران وارد شد. ناتوانی بانک مرکزی در وصول درآمدهای فروش نفت، در واقع به رایگان دادن نفت وگاز ایران به بعضی کشورهای جهان بود وهست.

آنروزیکه خمینی در نوفل لوشاتوی فرانسه ودر بهشت زهرای تهران مردم را با وعده های دروغین خود فریب داد، مردم ایران نمیدانستند که او درعمل چه خواهد کرد. تااینکه رژیمی تروریست پرور، تبعیضکار، سرکوبگر، آدم کش، دزد ودروغگو، برپا شد وایران وایرانیان را بمروربه اسارت گرفت. امروز پس از ۳۵ سال حکومت اسلامی، مردم از دروغگویی، دزدی، شرارت، خشونت، تبهکاری، تبعیضکاری وسیاستی پرازمکر وحیله این نظام اهریمنی خسته ونادمند. ازطرفی سپهرسیاسی ایران بعلت ضعف مفرط وهمه جانبه حکومت فقاهتی، دگرگون شده،کنشگران سیاسی داخل و خارج کشور متوجه شده اند که این نظام نه جمهوری و نه اسلامی دیگرنمیتواند کشور را اداره کند وفضای سیاسی ایران را بسته نگاه دارد و به سرکوب مردم ادامه دهد. روز به روز برشمار فعالان وگروه های سیاسی که درخفا فعالیت میکردند واکنون علنا خواهان تغیر نظامند افزوده میشود. همه میدانند که این نظام ازآغاز کار با دروغ، اعدام، ترور، خفقان عمومی ولگدمال کردن حقوق بشرآبیاری شده. اکنون همه پذیرفته اند که جمهوری اسلامی درحال فروپاشیست وآینده ایران با نظامی سکولاردمکرات وبر پایه عدالت اجتماعی استوار خواهد شد.

ملت ایران، به اوپوزیسیون خارج چشم دوخته، در انتظار تحرکی همبسته، جنبشی پیوسته وهمه باهم وخیزشی همگانیست. هدف یکی شدن همه گروه ها وسازمانها و احزاب سکولار دمکرات براندازنیست، بلکه همه باهم درکنار هم، دست در دست، متحد درعمل، برطبق، توان، استعداد و محدودیتها با فعالیت و تقسیم کارها برای رسیدن به هدف‌ مشترک میباشد. گفتگوی سه نفر از رهبران مخالفین حکومت اسلامی حاکم بر ایران: شاهزاده رضا پهلوی، مهندس حشمت الله طبرزدی و آقای منصور اسانلو آغازی برای همبستگی کلیه رهبران اوپوزیسیون خارج و داخل جهت تشکیل یک سازمان رهبری یا شورای مرکزی برای براندازی حکومت اسلامی بود. در این میان همبستگی بزرگتری از گروه ها وسازمانها و احزاب سکولار دمکرات برانداز در شرف انجام است. آین امر مهم که میبایستی سالهل پیش انجام میشد نویدیست برآینده ایران با سکولاردمکراسی وبدون حکومت اسلامی.