داستان غم انگیز ما در این شب یلدا!

حشمت طبرزدی
حشمتروز به روز بر تعداد اعدام ها افزوده می شود. هر روز بر تعداد بیکاران افزوده می شود. هر روز بر عدد تورم افزوده می شود. هر روز بر حجم فقیران افزوده می شود. هر روز بر تعداد زندانی ها افزوده می شود. روز به روز بر امار طلاق های ناشی از فقر افزوده می شود. هر روز بر تعداد مرگ و میر ناشی از فقر افزوده می شود. هر روز بر امار فرار مغز ها افزوده می شود. هر روز بر امار معتادان ناشی از بیکاری افزوده می شود. هر روز از سرعت اینترنت کاسته می شود. هر روز از امار روزنامه و کتاب و فیلم به دلیل سانسور کاسته می شود. هر روز بر امار اختلاس و رشوه و دزدی حکومتی افزوده می شود. روز به روز بر تهدید جوانان و ازادی خواهان از سوی سرداران نظامی حاکم بر مقدرات کشور افزوده می شود. هر روز بر اختلاف حاکمان بر سر منافع و غارت اموال مردم، افزوده می شود. روز به روز بر ناهنجاری های اجتماعی و بد فرهنگی های عمومی ناشی از تنگنا های اجتماعی و اقتصادی به واسطه ی عملکرد فساد انگیز حاکمان که خود ناشی از جهل مطلق و جزم اندیشی مطلق است افزوده می شود. به راستی چه شعری با معنا تر ازاین و چه قصه ای غم انگیز تر ازان می توان سرود و نوشت در این شب یلدایی که همگان دور هم جمع می شوند تا قصه های کهن ایرانی را از زبان بزرگ تر ها بشنوند و پای فال حافظ بنشینند و از چشمه های غزل حافظ سیراب شوند. اری این است داستان غم انگیز زمانه ی ما ،در این شب یلدا!

بیان دیدگاه